مطلب دیگر اینکه بعد از قضیه تنباکوو فتوای میرزای شیرازی رحمة ا...حکومت انگلیس به قدرت عجیب و غریب روحانیت و نفوذ آن در بین مردم پی برد.سعی کرد این مرکز قدرت را از شیعه بگیرد لذا اول سعی کرد اینگونه افراد خطرناک(روحانیون)را از جامعه حذف و منزوی کند وقتی که دید موفق نمی شود سعی در ایجاد انحراف در رو حانیون،تحریف در اهداف روحانیون،ایجاد نسخه بدل های انگلیسی(با نفوذ دادن اجیرانش به حوزه و تحصیل این افراد در حوزه)و تخریب روحانیت حقیقی نمودو تا حدود بسیار زیادی هم در اهدافش موفق شدولی باز هم نتوانست به طور کامل این محور اتحاد و ضد استعماری را از فرهنگ تشیع حذف کندو مردم با دیدن روحانی بزرگ تاریخ حضرت امام پروانه وار رو به سوی او اوردندو در مسیر تحقق فرمایشات ایشانسر از پای نشناختند و در راه زمین گیر کردن استعمار جان خود را نیز در طبق اخلاص گذاشتند و خود و خانواده خود فدایی حضرت امام شدند.روی فدایی امام شدن تاکید ویژه دارم زیرا مردم خود ایشان را جانشین حضرت ولی عصر علیه السلام میدانستند و حرف ایشان را حرف حضرت،لذا خود اما هم در این فداکاریهای مردم عاشق اسلام و دیانت موضوعیت داشتند بعد از تاثیر گذاری عجیب و غریب حضرت امام دربین آزادگان جهان و نقش ایشان د ربیداری مردم خواب زده قرن بیستمی اینبار نه تنها انگلیس بلکه تمام کشورهای شرق و غرب عالم کنجکاو شدند که این خمینی(امام خمینی)کیست که اینگونه دنیا را متحول کرده و با معادلات جدید خود معادلات سیاسی،فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی جهان راعوض کرده و این روحانیت چه مکتبی است که این شخصیت به این قدرتمندی را تربیت کرده است و آن کسانیکه ازادی خواه بودند در صدد الگو گیری از حضرت امام بودند و یا حداقل اینکه حرف ضد استعماری امام برایشان یک آرمان شده بود و اگرهم آزادی خواه نبودند به دو گروه تقسیم می شوند یا استعمارگر بودند یا استعمارگر نبودنداگر استعمارگر بودند با شناختی که از حضرت امام داشتند درصدد بر آمدند مکتب امام خمینی و فبل از آن روحانیت را نابود کنند و اگر استعمارگر هم نبودند از آنجایی که آزادی خواه نبودند و ضدیتی با روحانیت نداشتند نتوانستند روحانیت را فهم کنند و لذا در قبال فهم روحانیت دست به تاویل و تفسیر به رای هایی زدند که نشان از عدم ارتباط رو حی با ولایت روحانیت و عدم آگاهی از فرهنگ عمیق روحانیت و عدم ارتباط ظاهری با اشخاص روحانی واقعی دارد.این یک واقعیت است که کسی که ولایت را با قلبش نپذیرفته و لمس نکرده هرگزنمی تواند سازوکارهای ولایت پذیری واطاعت از روحانیت را متوجه شودلذا شروع میکند در مورد این فرهنگ و افراد داخل این فرهنگ مطالبی را ارائه می دهدکه بهره ای از حقیقت نبرده و چیزی جز برداشتها و توهمات شخصی خودشان نیست.وهرچه بیشتر سعی در واکاوی این قشر از جامعه داشته باشند تحلیل های ایشان به جای اینکه عمیق تر ، کاربردی تر و پیش برنده تر باشدسطحی تر ،بی کاربردتر،ناامید کننده تر ،متوقف کننده تر و نهایتا دورتر از واقعیت خواهد بود بر اساس این مقدمات طولانی در مورد روحانیت 1- کسی که خود را به خواب زده اگررسانه در دست داشت تصویری که از روحانیت ارائه میدهد یک تصویر دروغ،جعلی (چیده شده) و بر اساس کینه ای که در دل دارند بسیار معوج وبرای مخاطب تنفر زاست2- کسیکه نا آگاه است و ولایت پذیر نیست اگر هم بخواهد باز هم نمی تواند تصویر صحیح و تامی از روحانیت بدهد و به دست مایه های دم دستی مثل آخوند محله و روحانی اداره و طلبه فامیل و امثالهم روی می آورد و تصویری که از روحانیت ارائه میدهد یک هزارم ظرفیت فرهنگ روحانی را هم نمایش نمی دهد3- شخصی میتواند رسانه را آیینه تمام نمای روحانیت کند که شرایط حداقلی زیر را داشته باشد استعمارگرو سلطه پذیر نباشدبه واسطه ولایت قلبا روحانیت را شهود کرده باشد با معامله و معاشرتی که با روحانیون داشته نسخه تجسم یافته اسلام قرن بیست و یکمی را لمس کند.اگر کسی این سه شرط را داشت صلاحیت نمایش فرهنگ روحانیت را دارد و اِلا نه لازم به توضیح است که اینها شرایط حداقلی است یعنی لازم هست ولی کافی نیست به نظر میرسد آقای محمدی این شرایط حداقلی را دارد ولی شرایط تکمیلی را ندارد از جمله شرایط تکمیلی صاحب رسانه ای که میخواهد پیرامون روحانیت کاری ارائه دهد شاید بتوان به موارد زیر اشاره کرد1- مغرضانه و از روی دشمنی به سراغ روحانیت نرود2-تصویری را از روحانیت در ذهن مخاطب بسازد که بتوان گفت به آن استوانه های حوزه نزدیک باشد3 - اگر خواست آسیب شناسی کند نیاید به نحوی بیان کند که مخاطب عام فکر کند روحانی فقط همین است که بدتر از خودش اینقدر معضل دارد بلکه اولا بیان شود که همه روحانیون اینطور نیستند به هر روشی که سازنده بلد است مثلا برای اینکه منورالفکرها فریاد برنیاورند که اثر شعاری شده میتوانند یک یا چند روحانی درست و حسابی را در کنار این روحانی قرار دهند یا هر روش دیگر که خود سازنده بلد است ولی اصل قضیه لزوم دارد چون در غیر اینصورت مخاطب تعمیم میدهد و میگوید همه آخوندها همینطور هستند.4- تا حد زیدی با روحانیت امروز حشر ونشر داشته باشد و بسیار باید شنونده باشد تا با مشکلات روحانیون به طور عینی و دقیق آشنا شود تا وقتی یک روحانی اثر رامشاهده میکند باخنده سالن سینا را ترک نکند ضمن اینکه هر چقدر واقعی تر باشد کار جذابتر در می آید چون قاعده اول شخصیت پردازی در سینما اینست که آن شخصیت را در حد اعلا بشناسیم و هرچند حتی یک دهم پارامترهای شخصیتی را هم در فیلم نبینیم اما سینماگر باید شخصیت را کاملا بشناسد،همانطور که خودش را میشناسد این چیزی نیست که من از خودم ساخته باشم این یک قاعده سینمایی است اگر به هرچیز پایبند نیستم حداقل به قواعد فن که متخصصین فن بیان کرده اند پایبند باشیم 5- مشکلاتی را مورد بررسی قرار دهد که مختص این قشر است نه اینکه مخاطب ببیند این روحانی در در وظایف اولیه زندگی اش مانده است چه برسد به انجام وظایف طلبگی اش 6- عینک خود را بردارد مناسبات حاکم در جامعه غربی را لحاظ نکند و با شناخت مناسبات حاکم درفرهنگ روحانیت طبقه بندی انجام دهدمثلا تقسیم بندی انسانها به سنتی و مدرن مربوط به مناسبت غرب است نه مناسبات حاکم در حوزه حوزویان دو دسته اند یا متجر یا پایبند به اصول ولی انعطاف آمیز در برابر مقتضیات زمان البته منظور از انعطاف نان به نرخ روز خوردن نیست بلکه منظور رد فروع بر اصول است همچنین فطری بودن وابدی بودن اسلام ناب این ملاکی است که میتوان با آن در حوزه تقسیم بندی کرد والا ملاک سنتی و مدرن زائیده تفکر مدرنیسم برای جذب انسانها به فرهنگ مدرن است نه چیزی که دریک فرهنگ متناقض بامدرنیسم جواب بدهد ممکن است شرایط دیگری هم باشد ولی فعلا به همین مقدار بسنده می کنم اگر کسی این موارد را لحاظ نکرد اساسا صلاحیت ساختن کار با سوژه روحانیت را ندارد هرچند خود نداند آقای محمدی به غیر از مورد اول بقیه موارد را رعایت نکرده لذا تا قبل از احرازآن صلاحیت ساختن کار بعدی پیرامون روحانیت را ندارد اگر هم از روی دلسوزی و حل مشکلات روحانیت کار چهارمشان را بسازند اینکار جز تخریب ابعاد دیگر روحانیت وایجاد شبهات مختلف در ذهن غیر روحانیون و فاصله گرفتن مردم کم بصیرت از روحانیت نتیجه دیگری به بار نخواهد آورد هرچند برای مردم با بصیرت اثرچندانی ندارد به آقای محمدی عرض میکنم از حسن نیت شما و زحماتی که پیرامون معضلات حوزه کشیده اید ممنون ولی خواهشا شما را به هر که میپرستید از این به بعد مشکل گشایی نفرمایید و این کار را به اهلش بگذارید مامخلص شما هم هستیم ولی فکر میکنم همین مقدار کفایت میکند ، دست شما درد نکن، اجرکم عند ا... در فیلم طلا و مس همه شخصیتها وظایفشان را به خوبی میشناسند و به درستی انجام میدهند به جزسید رضا سیدرضا نه وظایف خود را در قبال همسر نه فرزند دختر نه فرزند پسر نه دختر همسایه عقب افتاده نه پیرزن همسایه نه مسئولان بیمارستان نه بخش زنان بیمارستان نه تاجر قالی نهدوست خود می شناسد ونه در قبال حوزه و کلاس درس وظیفه شناسی داردو به تبع وقتی وظیفه اش را نمی شناسد مسلم است که نمی تواند انجام دهد سیدرضاکسی است که در زندگی به یک چیز بیشتر نمی تواند بیاندیشد ان هم درس اخلاقش است انگار هیچ چیز دیگر در اطرافش نیست اگر در موقعیتی به اجبار بیماری زهراسادات در ان قرار نمی گرفت منع حضور در کلاس اخلاق نمی شد و مجبور به تعامل بیشتر با اطرافش نمی شد هرگز از خواب غفلت بیدار نمی شد وهمچنان خودخواهانه و بی تفاوت نسبت به همه چیز به درس اخلاقش می اندیشید چنین ادمی به درد لای جرز دیوار می خورد نه حوزه اینکه تمام منتقدانی که در مورد این فیلم مطلب نوشته اند همه بالاتفاق شروع به تمجید از این فیلمکرده اند وبرای اولین بار در طول تاریخ نقدنویسی تمام منتقدان یکصدا شده اند بی ارتباط به شخصیت پردازی آخوند فیلم نیست مگر ممکن است که همه منتقدان اعم از مذهبی غیر مذهبی ضد مذهبی همه بیایند به جای تحلیل یک فیلم دست به تجلیل بزنند مگرچه اتفاقی افتاد که آقایانی که حتی برای قویترین فیلم های سینمایی هم باژست های روشنفکرانه اشکالهای ولوجزئئ می گرفتنداین بار همه چشم خود را بر اشکالات فیلم بسته اند ؟ جواب واضح است چون این فیلم آمده در کشاکش دراماتیک عالم متدین را در ضعیف ترین موضع قرار داده و اخلاق نظری را به باد استهزاء گرفته وقصه را طوری چیده که تماشاگر به این نتیجه میرسد که اخلاق نظری کارایی ندارد و این اخلاق عملی است که به درد بخوراست لذا منتقد غیر مذهبی از فیلم خوشش آمده وچشم بر روی اشکالت فیلم بسته چرا که او سالهاست که می خواهد بگوید علم اخلاق مفت نمی ارزد و پرداختن به آن وقت تلف کردن است وادمی که به ان می پردازد بهتر است به جای هدر دادن عمرش و بازماندند از امور زندگی اش به رتق و فتق زندگی اش بپردازد وحقوق اطرافیانش را ادا کند وبدین گونه سفره علوم نظری اسلام را جمع کند و وقتی این شخصیت می بیند که در این فیلم اینقدر خوب این حرفش در قالب قصه برداشت می شود خب احمقانه است اگر بخواهد بر ضد چنین فیلمی بنویسد و قائدتا باید به به و چهچه کند والا به عقلش باید شک کرد
|
ABOUT
MENU
Home
|